- پدید آوردن
- ایجاد کردن پیدا کردن ظاهر کردن انشا تولید، ممتاز و مشخص کردن
معنی پدید آوردن - جستجوی لغت در جدول جو
- پدید آوردن
- ایجاد کردن، احداث
- پدید آوردن
- نمایان ساختن، به وجود آوردن
- پدید آوردن ((~. وَ دَ))
- ایجاد کردن، پیدا کردن، ممتاز و مشخص کردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
به وجود آورنده
آشکار کردن ظاهر کردن: و در دولت و نوبت خویش منزلت او پیداآرند، هستی دادنبوجود آوردن: می گویی زمانی بود از معلول تا علت پس از ناچیز محض آورد موجودات را پیدا. (ناصر خسرو)
آیفت آوردن، ارمغان آوردن، چیزی را برسم پیشکش تقدیم کردن تحفه آوردن: (شمع وحلواویکی جامه لطیف هدیه ظورد وبیامد شب الیف) (مثنوی) (تا مرا بوبکر نام ازشهرتان هدیه ناریدای رمیده امتان) (مثنوی)
آشکار کردن هویدا کردن ظاهر کردن ابراز و اظهار کردن شرح انصراح
هویدا گشتن پیدا گشتن آشکار شدن نمودار گردیدن، بوجود آمدن خلق شدن، معلوم شدن مرئی شدن، طلوع کردن طالع شدن، یا پدید آمدن بامداد ین. پیدا شدن (زهره و عطارد) پیش از طلوع آفتاب در مشرق. طلوع صباحی مقابل پنهان شدن بامدادین
تولید درد کردن، رنجور و بیمار کردن، فجع
پایداری کردن مقاومت کردن بر پا ماندن
بحضور آوردن، بخدمت آوردن، بردن نزد کسی
پیه گرفتن در آمدن پیه گرد عضوی، 0 نابینا شدن: بعد عمری کامشب آن مه محفل آرای منست پیه اگر چشم رقیب آرد چراغم روشنست
حیله کردن
نمایان شدن، به وجود آمدن
کنایه از چاق شدن، انباشته شدن چربی در عضوی از بدن
حیله کردن، فریب دادن، کلک زدن، غدر کردن، شید آوردن، ترفند کردن، حقّه زدن، نیرنگ ساختن، گربه شانه کردن، تبندیدن، مکر کردن، دستان آوردن، اورندیدن، فریفتن، تنبل ساختن، نارو زدن، گول زدن، پشت هم اندازی کردن، سالوسی کردن، غدر اندیشیدن، خدعه کردن، غدر داشتن، چپ رفتن، مکایدت کردن
آشکار گشتن، بوجود آمدن، معلوم شدن
حیله کردن، فریب دادن، کلک زدن، اورندیدن، گول زدن، چپ رفتن، تنبل ساختن، غدر اندیشیدن، سالوسی کردن، فریفتن، مکر کردن، نیرنگ ساختن، ترفند کردن، غدر داشتن، نارو زدن، غدر کردن، گربه شانه کردن، حقّه زدن، پشت هم اندازی کردن، تبندیدن، خدعه کردن، مکایدت کردن، دستان آوردن، کید آوردن
возникать
entstehen
виникати
pojawiać się
sorgere
ontstaan